در تداول شیرخوارگان، چپه زدن. چپک زدن، دست دست کردن. طول دادن. به تعویق افکندن. وقت سپوختن. مماطله کردن. اهمال کردن بعمد. قاصداً انجام دادن کاری را بدرازا کشاندن
در تداول شیرخوارگان، چپه زدن. چپک زدن، دست دست کردن. طول دادن. به تعویق افکندن. وقت سپوختن. مماطله کردن. اهمال کردن بعمد. قاصداً انجام دادن کاری را بدرازا کشاندن
مردد ماندن. تردید. دودلی. مردد بودن. دودل بودن. (یادداشت مرحوم دهخدا). تردید داشتن. دودلی و بی تصمیمی. مردد بودن در اقدام به کاری یا دست بازداشتن از آن. (فرهنگ لغات عامیانه). دلادل کردن. (فرهنگ عوام) ، بی قراری کردن. (غیاث). اضطراب و بی قراری کردن. (آنندراج) : کی به دست سنبل فردوس دل خواهیم داد تا که در سودای زلف یار دل دل می کنم. صائب (از آنندراج). - دل و دل کردن، اضطراب و بی قراری کردن. (آنندراج). - ، اظهار بی قراری کردن با گفتن لفظ ’دل و دل’: دنبال چشم او دل و دل کرده می روم وز گریه راه را همه گل کرده می روم. سنجرکاشی (از آنندراج)
مردد ماندن. تردید. دودلی. مردد بودن. دودل بودن. (یادداشت مرحوم دهخدا). تردید داشتن. دودلی و بی تصمیمی. مردد بودن در اقدام به کاری یا دست بازداشتن از آن. (فرهنگ لغات عامیانه). دلادل کردن. (فرهنگ عوام) ، بی قراری کردن. (غیاث). اضطراب و بی قراری کردن. (آنندراج) : کی به دست سنبل فردوس دل خواهیم داد تا که در سودای زلف یار دل دل می کنم. صائب (از آنندراج). - دل و دل کردن، اضطراب و بی قراری کردن. (آنندراج). - ، اظهار بی قراری کردن با گفتن لفظ ’دل و دل’: دنبال چشم او دل و دل کرده می روم وز گریه راه را همه گل کرده می روم. سنجرکاشی (از آنندراج)